❄️ضرورت بازتعریف نقش دولت در سیاست‌گذاری

✍️ولی‌اله وحدانی‌نیا (دانش‌آموخته سیاستگذاری عمومی)

با وجود تغییرات ساختاری و ظهور رویکردهای نوین حکمرانی، همچنان نیاز به بازسازی و تقویت ظرفیت‌های سیاست‌گذاری دولت و بهبود تعاملات آن با جامعه بیش از پیش احساس می‌شود. درست است که با تغییر و تحولات جهانی، روندها در اداره عمومی به سمت تضعیف مدل دولت وبری و گذار به حکمرانی چندبازیگری بوده است، اما همچنان توانمندی و اقتدار کافی دولت مورد تأکید است.

رویکردهای نوین مانند حکمرانی عمومی جدید و نظریه رابطه‌ای استراتژیک، بر این مهم تأکید دارند که رابطه دولت و جامعه نه بر پایه فهم وبری بلکه باید به صورت یک وابستگی متقابل و پویا بازتعریف شود. در این فهم تلاش برای اعمال قدرت بدون درک نقش کلیدی دولت و تعاملات آن با جامعه، نه تنها ناکارآمد بلکه ناقص است. در واقع، اگر این وابستگی داینامیک نادیده گرفته شود، تحلیل‌های سیاست‌گذاری از فهم درست محرک‌های توسعه یا کاهش ظرفیت سیاست‌گذاری باز می‌مانند و نمی‌توانند به نتایج واقعی و کاربردی برسند.

در ایران، این موضوع اهمیت ویژه‌ای دارد؛ زیرا ساختارهای حکمرانی و ظرفیت‌های سیاست‌گذاری با چالش‌های متعددی از جمله ضعف در هماهنگی میان نهادها، کمبود شفافیت و محدودیت مشارکت جامعه در فرآیندهای سیاستگذاری مواجه است. این ضعف‌ها باعث شده‌اند که بسیاری از سیاست‌ها به رغم طراحی‌های کارشناسی، در مرحله اجرا ناکام بمانند یا نتایج مورد انتظار را نداشته باشند از این رو، تأکید بر بازتعریف نقش دولت به عنوان بازیگری فعال و توانمند در تعامل مستمر با جامعه، می‌تواند راهگشای بسیاری از مشکلات سیاست‌گذاری در کشور باشد.

یکی از دستاوردهای مهم رویکردهای نوین، نمایان ساختن شکل‌های مختلف قدرت در سطوح و بخش‌های گوناگون سیاست‌گذاری است. این تحلیل‌ها نشان می‌دهند که قدرت نه یکپارچه بلکه متنوع و متکثر است وبا پیامدهای متفاوت در بخش‌های مختلف حکومت و لایه های مختلف جامعه جریان دارد و این تنوع باید در طراحی و اجرای سیاست‌ها مدنظر قرار گیرد. به عنوان مثال، در حوزه‌هایی مانند مدیریت بحران‌های فرهنگی از قبیل حجاب، شناخت دقیق از این تنوع و تکثر قدرت و تعامل با جامعه، کلید موفقیت سیاست‌ها خواهد بود.

رویکردهای جدید بر اهمیت مشارکت فعال شهروندان و ذینفعان در فرایند سیاست‌گذاری تأکید دارند و معتقدند که سیاست‌گذاری باید فراتر از حلقه‌های بسته کارشناسی و نهادهای رسمی حرکت کند. این مشارکت نه تنها به افزایش مشروعیت و اقتدار دولت کمک می‌کند، بلکه ظرفیت یادگیری، مدیریت ریسک و اصلاح سیاست‌ها را نیز تقویت می‌نماید. در شرایط پیچیده و بحران‌زای امروز، چنین انعطاف‌پذیری و تاب‌آوری برای اقتدار دولت حیاتی است.

در واقع اقتدار دولت در این زمان، دیگر نه در فهم وبری بلکه در پیوند و وابستگی متقابل با جامعه تعریف می‌شود. اساسا، دعوی دولت مقتدر سنتی (هابزی و وبری) چیزی جز توهم در این بافتار تحول یافته نیست.

توصیه سیاستی:
برای ارتقای اثربخشی سیاست‌گذاری در ایران، لازم است ظرفیت‌های دولت در تعامل پویا و مستمر با جامعه تقویت شود. این امر مستلزم توسعه نهادهای مشارکتی و مشاوره عمومی، افزایش شفافیت و پاسخگویی، و به‌کارگیری ابزارهای نوین سیاست‌گذاری است که امکان یادگیری مستمر و اصلاح سیاست‌ها را فراهم آورد.
تنها با این تغییر پاردایمی است که می‌توان ماشین به گل نشسته دولت را به حرکت آورد و به حکمرانی موثر، پاسخگو و تاب‌آور در وضعیت پیچیده امروز ایران دست یافت.