چالش ها و چشم اندازهای برنامه ریزی در قرن ۲۱؛ بخش نهم
بخش نهم : "پایه نظری سوم: برنامه ریزی توسعه"
برای اینکه وارد بحث برنامه ریزی توسعه بشویم چند مساله قابل اعتنا هست که در سطح نظری این ها را به عنوان مهم ترین مولفه های توجیه کننده ضرورت و اجتناب ناپذیری برنامه ریزی برای کشورهای در حال توسعه مطرح می کنند:
الف) دورهای باطل توسعه نیافتگی
اولین مساله آن چیزی است که به طور سنتی در ادبیات توسعه با عنوان دورهای باطل توسعه نیافتگی مورد خطاب قرار می گرفت. در آن جا نشان داده می شود که پارادایم عدم مداخله اگر تحت اراده سیاست گذاران قرار بگیرد در این دور باطل مرتبا توسعه نیافتگی بازتولید خواهد شد. برای شکستن و خروج از این دورها برنامه ریزی ضروری و اجتناب ناپذیر است. در این زمینه ادبیاتی که نهادگراها فراهم کرده اند تحت عنوان قفل شدگی به تاریخ و یا وابستگی به مسیر طی شده. در سطح نظری آن ها بر این باورند که به اعتبار این پدیده و با قدرت توضیح دهندگی شگرفی که این مفهوم برای استمرار و بازتولید توسعه نیافتگی در کشورهای در حال توسعه دارد، مساله برنامه ریزی یک ضرورت حتمی می شود. ما فعلا داریم راجع به اصل برنامه ریزی توسعه صحبت می کنیم و اینکه کدام برنامه می تواند نجات بخش باشد ماجرای دیگری است.
ب) پیشرفت فناورانه
مفهوم بسیار مهم دیگری که به عنوان فلسفه برنامه ریزی توسعه مطرح است، مساله پیشرفت فناورانه است. یکی از شاهکارها در این زمینه، مقاله ای است از جان الیوت به نام نهادگرایی به مثابه رهیافتی به اقتصاد سیاسی که در شماره 5 و 6 فصلنامه اقتصاد سیاسی تحول همه جانبه منتشر شده است. الیوت این بحث را مطرح می کند که به ازای هر سطحی از تحول فناوری ما با یک موانع نهادی جدید برخورد می کنیم که اگر به صورت برنامه ریزی شده با آن ها رو به رو نشویم امکان درونی کردن دستاوردهای مربوط به فناوری های جدید حاصل نمی شود. بحث بسیار گسترده تری نیز در این زمینه مطرح است با این مضمون که اگر بخواهد یک تحول فناورانه اتفاق بیفتد چه تمهیدات نهادی پیشینی ای لازم است و چه تمهیدات نهادی پسینی ای. در این زمینه کتاب سه جلدی مانوئل کاستلز به نام عصر اطلاعات توضیح می دهد با وجودی که بسیاری از فناوری هایی که در قرون 17 و 18 در اروپا شکل گرفت، بالغ بر هزار سال قبل از آن در کشورهای شرق آسیا پدیدار شده بود. باید بتوان به این سوال پاسخ داد که چرا فناوری هایی که هزار سال زودتر از اروپایی ها شرق آسیا در آن پیشگام بوده، در آن کشورها درونی نشد و هزار سال طول کشید تا بعدا در اروپای غربی موضوعیت پیدا کند و آن وقت همان هایی که خودشان سالیان پیش آن قابلیت های فناورانه را داشتند در به در افتادند دنبال اروپای غربی. بحث های بسیار جذابی در این زمینه وجود دارد. اگر دقت کرده باشید یکی از مهم ترین چالش ها بعد از هر نوآوری فناورانه چالش های توزیعی است. یعنی اینکه عواید حاصل از فناوری جدید باید با چه منطقی و بین چه کسانی توزیع شود و تمام انقلاب های اجتماعی کوچک و بزرگی که از ربع پایانی قرن هجدهم به بعد در اروپا اتفاق افتاده یک سرش به همین مساله برمی گردد و ماجرای جذاب، آموختنی و فوق العاده ای دارد. از این زاویه می خواهم این گونه استفاده کنم که بنابراین وقتی که ما وارد عصر دانایی می شویم نیاز به برنامه ریزی نسبت به هر دوره تاریخی دیگری افزایش می یابد. این مساله را جان الیوت در مقاله اش خیلی خوب توضیح داده و می نویسد: انقلاب دانایی نیروی محرکه صعودی شدن بازدهی ها می شود. یعنی با بی سابقه ترین سطوح نابرابری در طول تاریخ بشر روبه رو خواهیم شد. مواجهه با این مساله بدون برنامه ریزی امکان پذیر نیست. او نکته های جالب دیگری را هم مطرح می کند و می گوید وقتی بازدهی صعودی می شود سیستم های اقتصادی به سمت نوسان های خیلی شدیدتر حرکت می کنند. از این زاویه می توان جنبش وال استریت، بحران 2008 و ... را مورد بررسی قرار داد که با برخورد غیربرنامه ریزی شده غیرممکن است که بشود چنین تحولاتی را سامان داد و مدیریت کرد
فرشاد مومنی
منتع؛
https://telegram.me/FARSHAD_MOMENI
سپاس الطاف بیکران و عنایات علی الدّوام حضرت حق: باشد که خدای مهربان افتادگیم بخشد به میوه کمال علم. (بهار 1387)