«تحمیل» ذهنیتها و علایق بر مسأله بجای «تحلیل» مسأله سیاستی
مشکل سیاستگذاری عمومی؛ «تحمیل» ذهنیتها و علایق بر مسأله بجای
«تحلیل» مسأله
برگرفته از کتاب روش سیاستگذاری فرهنگی(دکتر اشتریان)
اساسيترين مرحله در سياستگذاري عمومی، شناخت مشكل يا صورتبندی مسأله سياستگذاري است. اين امر البته در هر پژوهشي، خصوصاً در پژوهشهاي علوم اجتماعي بسيار ضروري است، چرا كه تا تعريف و شناخت درستي از درد نداشته باشيم، قهراً از اراية درمان ناتوان خواهيم بود. (اشتريان، 1379) بنابراين نخستين مرحله در سياستگذاري شناخت مشكل و مسألة مورد تصميمگيري است.
مشكلي كه بايد شناخته شود گاه «عيني» است مثل آمار بالاي معتادان و مرگ و مير كودكان و گاه ذهني و ارزشي و هنجاري است مثل وجود بحران مشروعيت يا كمرنگشدن ارزشهايانساني در جامعه. مشكل هر چه باشد، لازم است سياستگذار براي حل آن صورتبندي دقيقي طرح كند. معمولاً روندِ كار به اين شكل است كه به دلايلي، مشاهدة مشكل، ناهنجاري يا نابسامانيِ اجتماعي قدرت سياسي را وادار ميكند تا با سياستگذاري در جهت رفع و حل آن برآيد.
صاحبانِ قدرتسياسي در تعيين مسأله اجتماعي نقشِ اساسي دارند. آنان معمولاً مسايل را به ميل خود صورتبندي ميكنند. به علاوه، عوامل ديگري هم در تعيين مسأله دخيل است مانند منافع افراد و گروههاي گوناگون اجتماعي. از اين رو هر گروهي خصوصاً افراد يا گروههايي كه قدرت را در اختيار دارند به دنبال صورتبندي مسايل طبق نظريات و منافع خود هستند تا از آن طريق موفق به سياستگذاري لازم براي دستيابي به منافع خويش شوند.
از ديدگاهي كاملاً تكنيكي، نخست بايد مشكل را كالبدشكافي كرد. مشكلشناسي يا مسألهشناسي در اراية راهحلهاي بعدي نقش اساسي دارد. اگر بتوان هدف يا مشكل اجتماعي يا اداري را به دقت تعريف و تحليل كرد، بيترديد بهتر ميتوان براي آن سياستگذاري كرد و راهحل ارايه داد. از اين رو به سياستگذار يا پژوهشگر سياستگذاري توصيه ميشود كه نخست به تحليل همهجانبة مشكل مورد نظر، بپردازد و آن را دقيقاً صورتبندي كند(Dunn: 1994).
پس سياستگذار بايد وقت خود را صرف تحليل همهجانبه مسايل و موضوعاتي كند كه قصد دارد براي آن برنامهريزي و سياستگذاري بنمايد؛ نه آن كه به تحميل ذهنيتها و آمال و آرزوهاي شخصي خود بر مسألهي مورد نظر بپردازد. چه بسيارند كساني كه بدون ارزيابي جامعهشناختي مقولههاي مورد نظر تصميم ميگيرند و به تعميم ذهنيتهاي خود ميپردازند و آنها را راهحلها و سياست ميپندارند.
از نظر تكنيكي، صورتبندي مسألهي سیاستی، يكي از عوامل اساسي موفقيت سياستهاي عمومی است. موضوعهاي عمومی خصيصهاي سيال، غير شفاف و مبهم دارند. به اين لحاظ سياستگذاري معطوف به معضلات عيني و صورتبندي دقيق مسئلهاي عمومی(يا به عبارتي تحرير محل نزاع) براي سياستگذار، ضروري است. تعريف و تعيين حدود يك مسأله و شناخت دقيق صورت مسأله، نخستين قدمي است كه سياستگذار را در برنامهريزي و انتخاب راهحلها ياري ميدهد، چه بسيارند سياستهايي كه به هيچ نتيجهاي نميرسند، فقط به خاطر اين كه از همان ابتدا بر يك مسأله مبهم، بنيانگذاري شدهاند.
تحليل و مطالعهي نقادانهي مسألهي عمومی، راهي است كه به شناخت راهحلها ميانجامد. در مقولة تجزيه و تحليل مشكل، نخست بايد دربارة بنبستهاي اجتماعي و ناكارآمديها و نقصها و ضعفها بحث كرد. از آن جا كه در سياستگذاري با واقعيات زميني، و مشكلات اجرايي و مسايل اجتماعي سر و كار داريم، نقصها و ضعفها و كاستيها را حتيالامكان بايد به صورت عيني، شفاف و آماري نشان دهيم. البته نبايد از نظر دور داشت كه جهانبينيها و قضاوتهاي ارزشي در نشاندادن مسايل و مشكلات، نقش بسزايي دارند. زندگي بشري، سرشار از ارزشها و آرمانهاست. انسانها عموماً علاقهمند به ارزشهاي متعالياند و در برابر نابسامانيهاي ارزشي واكنش نشان ميدهند. از اين رو، شمار زيادي از مسايل و مشكلات اجتماعي ريشه در قضاوتهاي ارزشي آنها دارد. افراط در هر يك از اين دو جنبه عيني و ارزشي، سياستگذار را از جنبة ديگر غافل ميكند. طرح مسايل گاه بر اساس نواقص موجود و بر بستر مشاهدة نابسامانيهاست و گاه براي دستيابي به اهداف، و در اين جاست كه گروههاي گوناگون مسألهپرداز، منافع يا اهداف متفاوت را مطرح ميكنند.
بر اساس اين ضرورتها بود كه "مك ايچين"، قائم مقام سيا در سال 1993 در دستوراتِ سازماني خويش، تاكيد نمود كه بايد فرآيندهاي تحليلي و مفروضاتي كه مباني استدلال های پژوهشگران سازماني براي ارايه سياستهاست، به روشني توسط آنها شرح داده شوند تا سياستگذاران نسبت به وقايع و اتفاقاتي كه احتمال وقوع سناريوهاي جايگزين را افزايش ميدهند، حساس باشند. در همين زمينه "رابرت گيتس" رئيس سازمان جاسوسي آمريكا (سيا) در سالهاي 1991 تا 1993 كه از صاحبنظران امر تجزيه و تحليل اطلاعات در آمريكاست تاكيد ميكند كه تحليلگر بايد بين آنچه ميداند وآنچه بدان معتقد است، تمايز قايل شود. به عبارت ديگر بايد مرز ميان واقعيت (يا اطلاعات عيني) با عقايد و ذهينات و قضاوت ها روشن شود تا برآنچه كه وي استدلالهاي كوتهفكرانه، سست و آشفته مينامد، غلبه نماييم.
سپاس الطاف بیکران و عنایات علی الدّوام حضرت حق: باشد که خدای مهربان افتادگیم بخشد به میوه کمال علم. (بهار 1387)