مفهوم سیاست گذاری عمومی
مفهوم سیاستگذاری
با تحلیلهای مربوط به فرایند شکل گیری سیاست، تمایز قائل شدن میان مطالعة سیاستگذاری از سیاست(امور سیاسی)، دشوار است. هیچ سیاستی بدون سیاستگذاری نمیتواند وجود داشته باشد. در واقع کلمة فرانسوی پولتیک در برگیرندة هر دو است. زندگی سیاسی دقیقاً همان معنا را میدهد که انگلیسی زبانها آن را سیاست میخوانند و سیاست عمومی به معنای سیاستگذاری است.
تنها در دهة 1960 بود که میان مطالعات سیاست و سیاستگذاری تمایز گذاشته شد و علت آن، اعتقاد به این نکته بود که فهم نتایج سیاستگذاری، محتاج تحلیل مفصلتر فرایند شکل گیری آن است؛ یعنی به تلاشی بیش از آنچه که عموم محققان دانشگاهی دست اندر کار آن بودند، نیازمند بود.
تمایز میان دو مفروضة هنجاری و تحلیلی مطالعات سیاستگذاری، مفید است. مطالعات هنجاری سیاستگذاری، حوزة بسیار وسیعی را در بر میگیرد که از محدودة مطالعة سیاست فراتر میرود: اقتصاد دانان، محققان عملیاتی، نظریه پردازان سازمانی و مدیران عمومی، همگی درگیر بررسی این نکتة مهم هستند که سیاستگذاری چگونه ایجاد میشود و فرایندها چگونه بهبود پیدا میکند. مطالعة هنجاری تعیین سیاستگذاری در مطالعات ارزیابی و اجرای سیاستگذاری که به خوبی از سوی دولتها تأمین مالی میشود، مداخله میکند. مطالعات تحلیلی سیاستگذاری، بیشتر به رشتة سیاست به معنای اخص آن محدود است. آنها در پی توسعة مدلها و تبیین فرایند سیاستگذاری هستند و تنوع شیوههای بهکار رفته، میتواند به مطالعة سیاست به عنوان یک کل نزدیک شود.
بعضیها در تعریف و تحلیل مفهوم سیاستگذاری به دو ویژگی تأکید دارند و معتقدند اصطلاح «سیاستگذاری» نیز مانند «سیاست»، دارای فروض و مفاهیم ضد و نقیض است.
بر اساس تحقیقات دانشمندان علوم اجتماعی، مطالعة تجربی و نظری، دو بعد و ویژگی سیاستگذاری را برجسته مینماید؛ «چه کسی» سیاستگذاری کند (عوامل) و «چگونه» سیاستگذاری کند (فرایند). به لحاظ تاریخی، سیاستگذار را عاملی واحد و عقلایی محسوب نمودهاند، اما تحلیل گران متأخر، سیاست الگوی سازمانی (نفع عمومی) و الگوی شخصی (نفع شخصی) را نیز ارائه نمودهاند. رویکردهای مربوط به عامل و فرایند نیز، بین تبیین دو رویکرد اجمالی (جامع) و تدریجی در نوسان بودهاند.
مفهوم سیاستگذاری عمومی
سیاستگذاری عمومی، مطالعة دولت در عمل است و یافتهها و تحلیلهای رشتههای عمدة علوم اجتماعی نظیر اقتصاد، علوم سیاسی، جامعه شناسی، روانشناسی و فلسفه را در قالب رهیافتی چند رشتهای برای تدوین و اجرای بهترین تصمیمات با کمترین هزینه به کار میبرد.
ماکس وبر، سیاستگذاری عمومی را عقلانی کردن عملکرد دولت در عرصة عمومی میداند:
ما میتوانیم به درستی قائل به این نظر باشیم که سیاستگذاریهای عمومی، جزئی از حرکت به سوی عقلانیت میباشند که ماکس وبر آن را به عنوان شاخص اساسی دنیای مدرن در نظر گرفته است. حرکتی که بر اساس آن تلاش میکند تا دنیای خارج خود را بیشتر به تسلط در آورد.
بدون تردید مجموعة مفاهیم و نظریههای ماکس وبر در زمینة دولت مدرن، مشروعیت عقلانی و قانونی و رفتار عقلایی مبتنی بر هدف که ـ رفتار غالب شهروندان و تصمیم گیران در دولت مدرن است ـ بستر مناسبی را برای این رشتة جدید فراهم کرده است.
با توجه به بحثهای ارائه شده، تعریف جامع از سیاستگذاری عبارت است از: مجموعة اقدامات هدفمند که بهوسیله یک بازیگر یا مجموعهای از بازیگران در مواجهه با یک مشکل یا موضوع خاص دنبال میشود. این تعریف بر آنچه انجام میشود، تمرکز دارد؛ پس با آنچه قصد انجام دارد، متفاوت است و آن را از تصمیمات، متمایز میکند. سیاستگذاریهای عمومی به وسیلة نهادهای دولتی و مقامات رسمی در خلال فرایند سیاسی (یا سیاستها) توسعه مییابد.
سپاس الطاف بیکران و عنایات علی الدّوام حضرت حق: باشد که خدای مهربان افتادگیم بخشد به میوه کمال علم. (بهار 1387)